جا و مقام تازه. منزل خوش و نیک. سرزمین خرم: بفرمود تا نامداران روم برفتند صد مرد از آن تازه بوم. فردوسی. فرستاده برگشت از آن تازه بوم بیامد بنزدیک پیران روم. فردوسی
جا و مقام تازه. منزل خوش و نیک. سرزمین خرم: بفرمود تا نامداران روم برفتند صد مرد از آن تازه بوم. فردوسی. فرستاده برگشت از آن تازه بوم بیامد بنزدیک پیران روم. فردوسی
گل از نو شکفته. (ناظم الاطباء) ، نوبهار. رجوع بهمین کلمه شود، زمین آرایش یافته از بهار مجدد. (ناظم الاطباء) ، مجازاً زیباروی و باطراوت را گویند: ای تازه بهار سخت پدرامی پیرایۀ دهر و زیور عصری. منوچهری. آنک آن تازه بهار دل من در دل خاک از سحاب مژه خوناب مطر بگشائید. خاقانی. کاین تازه بهار بوستانی دارد غرضی ز ناتوانی. نظامی. گلا و تازه بهارا توئی که عارض تو طراوت گل و بوی بهار من دارد. سعدی. تازه بهارا، ورقت زرد شد. سعدی. چون تو بهاردلستان تازه بهار و گلفشان حیف بود که سایه ای بر سر ما نگستری. سعدی (کلیات چ بروخیم ص 278)
گل از نو شکفته. (ناظم الاطباء) ، نوبهار. رجوع بهمین کلمه شود، زمین آرایش یافته از بهار مجدد. (ناظم الاطباء) ، مجازاً زیباروی و باطراوت را گویند: ای تازه بهار سخت پدرامی پیرایۀ دهر و زیور عصری. منوچهری. آنک آن تازه بهار دل من در دل خاک از سحاب مژه خوناب مطر بگشائید. خاقانی. کاین تازه بهار بوستانی دارد غرضی ز ناتوانی. نظامی. گلا و تازه بهارا توئی که عارض تو طراوت گل و بوی بهار من دارد. سعدی. تازه بهارا، ورقت زرد شد. سعدی. چون تو بهاردلستان تازه بهار و گلفشان حیف بود که سایه ای بر سر ما نگستری. سعدی (کلیات چ بروخیم ص 278)